Marzan Mosque Research Group

برنامه شب های تابستان مسجد مرزن اباد 1395

موضوع : معاد و اهمیت ان در دنیا و اخرت



موضوع : The Physical Science



موضوع : رهیافت ها در کیهان شناسی و منظومه شمسی  

موضوع : مکالمه و مرور مقدماتی زبان های عربی،انگلیسی،المانی،ایتالیایی


هر شب قبل از نماز مغرب و عشا

ساعت 20 (هشت شب) 


مسجد جامع المهدی مرزن اباد

بچه های مسجد

حدیث 28

ایمان هیچ بنده‌ای راستین نمی‌شود مگر زمانی که 

اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد.

  (شرح نهج البلاغه/ ج19 / ص 216)

بچه های مسجد

حدیث 27 امروز

دیروزت از دست رفت و به فردایت یقین نیست و امروزت غنیمت است ؛

 پس این فرصت به دست آمده را دریاب. 

مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) (غررالحکم و دررالکلم ،ح ۳۱۵۱)

بچه های مسجد

حدیث 26


ان که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند ، مرده اى است میان زندگان.


امیر مومنان علی علیه السلام

(وسائل الشیعه/ج16/ص132)

بچه های مسجد

مفاخر و دانشمندان میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

مفاخر و دانشمندان 

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی؛ ‌عارف، حکیم، استاد اخلاق و فقیه بزرگ شیعه و اسلام در تبریز به دنیا آمد. تاریخ تولدش به طور دقیق معلوم نیست ولی از کتابی در «فقه» که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مؤلفات ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم می‌شود که به سال 1312 هـ . ق مؤلف در عنفوان جوانی بوده است.

وی فرزند «حاج میرزا شفیع» بود و به دلیل نسبتش با خانواده ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد.

تحصیلات

آیت الله ملکی تبریزی، علوم صرف، نحو،‌ منطق، معانی بیان و دروس مقدّماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدّتی «سطح» را به پایان رساند و برای استفاده بیشتر به نجف اشرف مشرف شد.

در نجف اشرف از درس محدّث محقق،‌ میرزا حسین نوری، فقیه وارسته آیت‌الله حاج آقا رضا همدانی، و اصولی معروف آخوند خراسانی استفاده کرد.

اما مهمترین استادش، عارف بالله آخوند مولی حسینقلی همدانی بود که میرزا جواد ملکی را از ملک به ملکوت رساند. مرحوم ملکی تبریزی مدت 14 سال ملازم آخوند همدانی بود.

آیت الله ملکی تبریزی بیشترین ارادت را به آخوند همدانی داشت.

وی درباره استادش در کتاب اسرار الصلاة می‌‌نویسد: حکیم عارف و معلم خبیر و طبیب کاملی بسان او ندیدم...

در جای دیگر از آن کتاب می‌‌‌نویسد: مرا شیخی بود جلیل‌القدر، عارف، عامل، کامل – قدس الله تربته - که کسی نظیر او در این مراتب را ندیدم ....

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از شدت علاقه به استادش (آخوند ملا حسینقلی همدانی)، نام فرزندش را حسینقلی گذاشت. 

بازگشت به ایران

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در سال 1321 قمری / 1270 شمسی به ایران بازگشت و به زادگاهش تبریز رفت.

جاذبه معنوی او روشن ضمیران پاک را بسان پروانه‎‌هایی عاشق گرداگردش به پرواز درآورد و از محضر پر فیض وی آنان را سیراب ساخت.

در این سالها بود که واقعه مشروطه پدید آمد و ارتش روسیه بخشی از آذربایجان را اشغال کرد، مردم بی‌‎‌پناه آن خطه به خاک و خون کشیده شدند و شهر تبریز محاصره شد.

راهی غیر از ترک دیار باقی نماند. از این رو حاج میرزا جواد آقا به دور از چشم متجاوزان رو به سوی تهران گذارد و از آنجا به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام شتافت. سپس به قم مهاجرت کرد و این شهر را وطن خویش قرار داد.

ارمغان ارزشمند دوران تحصیل و تدریس حاج میرزا جواد آقا، ژرف‌‌‎نگری و اندیشمندی بسیار نسبت به اوضاع جهان بود.

وی صاحب سیرتی سیاسی شده بود و هماره حوادث را با دیده بصیرت و بینش می‌‌‎نگریست. حکومت زمان خود را مردود می‌‌‎دانست و صاحب منصبان را افرادی ناپاک و غاصب می‎‌‌شمرد. هیچ گاه روی خوش به آنان نشان نمی‌‌‎داد و با زبان دعا، ناخرسندی خویش را نسبت به اوضاع ابراز می‌‌‎کرد.

افرادی که برای مشورت به حضورش می‌‎‌شتافتند از قبول کارهای دولتی منصرف می‌‌‎ساخت و سردمداران حکومت را همچون ستمگران بنی امیّه و بنی عباس قلمداد می‌‌‎کرد.

تدریس و تهذیب در قم

سال 1329 ق. قم پذیرای وجود حاج میرزا جواد آقا شد. در آن ایّام این شهر از حداقل امکانات محروم بود، جمعیتی اندک داشت و هنوز حوزه علمیّه کنونی تأسیس نشده بود.

این عارف فرزانه اندکی پس از ورود، به درخواست برخی از افراد پارسا، جلسات درس و محافل اخلاق برپا کرد.

درس «فقه» که متن آن مفاتیح فیض کاشانی بود و در پی آن درس «اخلاق و عرفان» برای عموم مردم که در مدرسه فیضیه تشکیل می‌‎شد.

درس دیگری برای بعضی از خواص در منزل حاج میرزا برقرار می‎‌شد که اخلاق و عرفان بود.

علاوه بر این، نماز جماعت در مسجد بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نیز از سوی ایشان اقامه می‌‎‌شد؛ که امام خمینی و آیه الله بهاء‌‌الدینی از جمله افرادی بودند که در نماز حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی شرکت می‌‎‌کردند.

برخی از حالات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

آنان که با حالات ملکوتی و عبادی این فرزانه عارف آشنا بودند ایشان را از بکّائون می‎شمردند. عالمی که از خوف و شوق خداوند بسیار گریه می‌‌کرد و از بسیار گریه کنندگان عصر بود.

سه ماه رجب، شعبان و رمضان را پی در پی روزه می‌‌‎گرفت و در قنوت نمازهای نافله این بیت حافظ را مکرر می‎‌‌خواند:

ما را ز جام باده گلگون خراب کن / زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

استادان آیت الله ملکی تبریزی

مهمترین استادان مرحوم ملکی تبریزی عبارت بودند از:

1. آخوند ملا حسینقلی همدانی

2. حاج آقا رضا همدانی

3. آخوند خراسانی

4. میرزا حسین نوری

شاگردان درس اخلاق

برخی از شاگردان مرحوم ملکی (ره) عبارتند از:

1. امام خمینی - قدس سره الشریف -

امام راحل (ره) در کتاب «معراج السالکین»، چون سخن از عرفان می‌‎شود، استاد خود را «شیخ جلیل القدر» لقب داده و «عارف بالله» می‎‌خواند و علاقه‌مندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای ایشان راهنمایی می‎‌کند.

و در کتاب «چهل حدیث»، بیدار دلان را به «رساله لقاء الله» آن بزرگوار رهنمون می‎‌شود.

آن فرزانه کبیر، در جای دیگر که از قم و قبرستان شیخان سخن به میان می‎‌آید خطاب به استاد شهید مطهری می‌‎فرماید: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقا تبریزی است.»

امام خمینی آن چنان به مرحوم ملکی تبریزی ارادت می‌‌‌‌ورزید که هنگام بازگشت از پاریس به ایران، در قم به قبرستان شیخان رفته و با کمال تواضع با تحت الحنک عمامه خویش ـ با آن که همیشه دستمال همراه داشت ـ غبار سنگ قبر استاد را زدود و به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت.

2. حاج آقا حسین فاطمی قمی

دانشمندی الهی و پر مهر که سالیان بسیار خوشه چین گستره دانش استاد خود بود و تدریس اخلاق و تربیت نفوس بسیاری را به عهده داشت.

3. آخوند ملا علی همدانی

عالم ربانی و فرزانه‌‎ای شایسته که از همدان به قم هجرت کرد و طوبای وجود خود را با انبوه معارف الهی از حاج میرزا جواد آقا برکت بخشید و تأثیری جاودان در روح خود ایجاد کرد.

4. حاج شیخ عباس تهرانی

5. سید محمود مدرّسی

6. حجه الاسلام سید محمود یزدی

7. محمود مجتهدی

8. شیخ اسماعیل بن حسین «تائب»

9. حاج میرزا عبدالله شالچی

تالیفات آیت الله ملکی تبریزی

بیان تالیفات مرحوم ملکی تبریزی را با کلام امام خمینی شروع می‌کنیم که فرمود: « ... از علمای معاصر کتب شیخ جلیل القدر، عارف بالله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را مطالعه کن».

1. «اسرار الصلاة»

کتابی که حاوی هزار نکته از اسرار نماز است و بسان استاد اخلاق برای انسانهای آماده خودسازی محسوب می‎‌شود. برخی از اسرار طهارت و عبرت و تفکّر را گوشزد می‌‎کند و به معانی وسوسه و الهام می‌‎پردازد. با بحث از گناهان کبیره اشاره‎‌ای به توبه نموده و حضور قلب و حالات ملکوتی آدمی را توضیح می‎‌دهد.

2. «المراقبات» یا «اعمال السنّه»

در این اثر پربها، مقدّمه‌‎‌ای کوتاه پیرامون دعا و راز و نیاز به چشم می‌‎خورد و سپس با قلمی زیبا و گویا، اعمال ماههای مختلف، آثار و برکات روحی و معنوی آنها توضیح داده شده است.

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، تقریظی بر این کتاب نوشته است که در ادامه می‌آید.

3. «رساله لقاء الله»

کتابی لبریز از نورانیت و معنویت که ره‎‌‌پویان راه تهذیب و وارستگی را به قلّه قداست و طهارت روح می‎‌رساند. معنای «لقاء الله» و آیات مربوط به آن را توضیح داده، از اسم اعظم گفتگو می‌‌‎کند و سپس راه موفقیت الهی را برای سالکین بیان می‌‌‎نماید.

4. کتابی در فقه

5. رساله‎‌‌ای در حج

6. حاشیه فارسی بر «غایة القصوی»

آیت‌الله ملکی تبریزی در بیان بزرگان 

امام خمینی (ره)

علامه تهرانی نقل کرده که روزی از شهید مطهری شنیده است که روزی از امام شنیده است که «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است».

علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبائى صاحب کتاب المیزان، بر کتاب المراقبات آیت الله ملکی تبریزی تقریظی نوشته‌‌اند که بخشی از آن چنین است:  ‏

«... چند سطرى درباره کتاب اعمال سال، تألیف پیشواى طایفه، حجت حق، آیت الله، مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - قدس اللّه روحه – مى‌نویسم نه با این هدف که این کتاب گرانسنگ یا مؤلف بزرگ آن را بستایم، زیرا این کتاب دریاى لبریزى است که در سنگ و پیمانه نگنجد و مؤلف آن پیشواى والا مقامى است که بلنداى زیاد شخصیت او با هیچ مقیاسى قابل اندازه‌‏‌گیرى نیست، و ناتوانى، عذرى موجّه، و یأس از رسیدن به مقصد، براى استراحت کافى است، بلکه با هدف تذکر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا که تذکر براى مؤمنین سودمند است....

کتابى که پیش رو دارید از بهترین کتابهایى مى‌‏باشد که در این زمینه نگارش یافته است. در این کتاب لطایفى که اهل ولایت خدا از آن مراقبت نموده و نکات ظریفى که در دل سرگشتگان محبت خدا خطور نموده و تمام مطالبى که مربیان درباره عبادت خدا فهمیده‌‏اند، وجود دارد. خداوند مرقد مؤلف بزرگ آن را نورانى، از بارانهاى رحمت و بخشش خود بر آن سیراب و او را به پیامبر و آل پاک او ملحق نماید.»

مقام معظم رهبری

ایشان می‌فرماید: «ما قله‌‌‌هاى تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى، مرحوم علامه‌ طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدینى (رضوان اللَّه تعالى علیهم) قله‌‌‌هاى تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگى اینها، حرفهاى اینها، خودش یکى از شفابخش‌‌‌ترین چیزهائى است که می‌تواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى کند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله‌ شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلى تا مرحوم آقاى قاضى و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند.»

در جای دیگر می‌فرماید: « ... میرزا جواد آقاى تبریزى معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌‌دلِ زمان خودش بوده است ...»

علامه حسن زاده آملی

عارف الهى، سالک مستقیم، محقق ربانى، فقیه صمدانى، و مربّى نفوس آیة الله حاج شیخ میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى (رضوان الله تعالى علیه) از اعاظم علماى الهى عصر أخیر، و به حق از علماى فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان بوده است‏.

آیت‌الله شهید مرتضی مطهری

استاد شهید می‌گوید: مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى از بزرگان اهل معرفت زمان ما- که پنجاه و دو سال پیش از دنیا رفته است و قبر او در قم است و من هر وقت به قم مشرّف مى‌‏‌شوم آرزو دارم قبر این مرد بزرگ را زیارت کنم- در یکى از نوشته‌‌‌هاشان درباره استاد بزرگوارشان مرحوم آخوند ملّا حسینقلى همدانى که از اعاجیب اهل معنا بوده مى‌‏‌نویسد که یک آقایى آمد پیش مرحوم آخوند و مرحوم آخوند او را توبه داد. چهل و هشت ساعت بعد وقتى آمد، ما او را نشناختیم. آنچنان از نظر چهره و قیافه عوض شده بود که ما باور نمى‏‌کردیم که این همان آدم چهل و هشت ساعت پیش است.

آیت‌الله حاج سید حسین فاطمی

وی می‌گوید: «او خودش دستورالعمل اخلاقی بود. شب که می‌‎شد در صحن خانه دیوانه‌‎وار قدم می‎‌زد و مترنم بود که:

گر بشکافند سراپای من /  جز تو نیابند در اعضای من

آخرین حرفش در بیماریش این بود که گفت «الله اکبر» و جان تسلیم کرد.»

شیخ محمد رازی

وی می‌گوید: ایشان ماههای رجب و شعبان را روزه بودند و در مدرسه فیضیه درس اخلاق عمومی می‎‌گفتند. اکنون که سی سال از رحلت آن عالم ربّانی می‌‌‎گذرد، در و دیوار مدرس و فضای مدرسه، صدای حزین و گریان و ناله‌‌‎های شوق و سوزان او را به گوش هوش می‎‌‌رساند که می‌‌‎گوید: «اللهم ارزقنا التجافی عن دار الغرور و الانا به الی دارالخلود والاستعداد للموت قبل الفوت».

ارتباط وی با حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء بسیار و ملازمتش به تقوا و ورع فراوان بود. مراقبتی بسیار به نوافل و حضور و توجه دایمی فراوان داشت و لحظه‎‌ای از یاد خداوند بیرون نمی‌‌‎رفت.

حاج میرزا عبدالله شالچی

وی می‌‌گوید: «مرحوم استادم، آیت الله ملکی، اجتهاد فکری و درونی داشت. در برداشتهای درونی قوی بود. ایشان دستورهایی در خوردن، خوابیدن و اعمال و رفتار ارائه می‌‎‌دادند که بسیار مؤثر بود و شخصی را پاک و پیراسته کرده، به سوی الله رهنمون می‌‎‎نمود.

... الان نیز مرقد ایشان - در قبرستان شیخان قم - محل حوایج است. من هر وقت حاجتی داشته باشم بر سر قبر ایشان می‌‌‎‎روم.»

ماجرای تنها عکس منتشر شده از آیت الله ملکی تبریزی

یکی از شاگردان آیت الله ملکی تبریزی می‌گوید: «آن جناب اجازه نمى‌‏فرمود که از او عکس بگیرند و بعضى از دوستان و ارادتمندانش این نقشه را طرح کردند که در حال نماز از او عکس بگیرند که نتواند مانع بشود و در حالى ‏که از عکس گرفتنش بى‌‌‏خبر بود از او عکس در حال قنوت نماز  گرفتند.»

ماجرای عنایت آیت الله ملکی تبریزی به علامه حسن زاده آملی

علامه حسن زاده آملی می‌‌نویسد: راقم سطور پس از آنکه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى آگاهى یافت، تا مدّت مدیدى مى‌‌‏پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است. تا اینکه در شبى از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آیة الله آقا سید حسین قاضى طباطبائى تبریزى‏ برادر زاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد. با جناب ایشان در اثناى راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به ‏میان آوردم و سؤال از تربتشان کردم، فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکى قبر مرحوم میرزاى قمى صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.

من به محض شنیدن اینکه لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى و چون با جناب آقاى آسید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیارى از الواح قبور را نگاه کردم که بعضى را تا حدّى تشخیص دادم و بعضى را چون شب بود و برق‌هاى آنجا هم بسیار ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا، داشتم از شیخان به در مى‌‏آمدم ولى آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مى‌‌‏آید تا به من رسیده گفت: آقا قبر آمیرزا جواد آقاى ملکى را مى‌‏‌خواهید؟ و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوى درب غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان بدر رود، من بى‌‏اختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم و گفتم آقا من که قبر ایشان را مى‏‌‌خواستم اما شما از کجا مى‌‌‏دانستید؟ آن شخص در همان حال که به سرعت به سوى درب غربى شیخان مى‌‌‏رفت، صورت خود را برگردانید و نیم‌‌‏رخ به سوى من نموده گفت: ما مشتری‌‌هاى خود را مى‌‏‌شناسیم!

مکاشفه‌ای درباره آیت‌الله ملکی تبریزی

علامه حسن زاده آملی می‌‌نویسد: حکایت کرد براى ما جناب حجت‌الاسلام حاج سید جعفر شاهرودى که از علماى عصر حاضر طهران است دو مکاشفه را که مفصّل است مجمل آن را براى یافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مى‌‏‌نگارم:

فرمود شبى در شاهرود خواب دیدم که در صحرائى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشریف دارند و گویا به نماز جماعت ایستاده‌‌‏اند، جلو رفتم که جمالش را زیارت و دستش را بوسه دهم، چون نزدیک شدم شیخ بزرگوارى را دیدم که متصل به آن حضرت ایستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سیمایش پیداست، چون بیدار شدم در اطراف آن شیخ فکر کردم که کیست تا این حدّ نزدیک و مربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى یافتن او به مشهد رفتم نیافتم، در طهران آمدم ندیدم، به قم مشرف شدم او را در حجره‏‌اى از حجرات مدرسه فیضیه مشغول به تدریس دیدم، پرسیدم کیست؟ گفتند عالم ربانى آقاى حاج میرزا جواد آقاى تبریزى است؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زیادى کردند و فرمودند: کى آمدى گویا مرا دیده و شناخته از قضیه آگاهند. پس ملازمتش را اختیار نمودم و چنان یافتم او را دیده بودم و مى‌‏خواستم.

تا شبى که نزدیک سحر در بین خواب و بیدارى دیدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجاب‌ها مرتفع گشته تا زیر عرش عظیم الهى را مى‌‏بینم پس مرحوم استاد حاج میرزا جواد آقا را دیدم که ایستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مى‌‏نگریستم و تعجب از مقام او مى‌‏نمودم که صداى کوبیدن در خانه را شنیده و متنبه گشته برخاستم در خانه رفتم، یکى از ملازمین ایشان را دیدم که گفت بیا منزل آقا گفتم چه خبر است گفت سرت سلامت خدا صبرت دهد آقا از دنیا رفت.

تاثیر نفس آیت الله ملکی تبریزی

استاد فاطمی نیا: در مورد جمال السالکین، آیة الله آقا میرزا جواد آقای تبریزی می‌نویسند که وقتی در مجلسی می‌نشست می‌فرمود: ای مردم! یکی از نام‌های خدا «غفار» است! همین را که می‌گفت، چند نفر غش می‌کردند و آنان را از مجلس بیرون می‌بردند!

آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم فرمودند: میرزا جواد آقا تبریزی در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و آن چنان تأثیر آتشین بر دل‌ها می‌گذاشت که در درسش از اثر صحبت ایشان، غش می‌کردند و بی هوش می‌شدند.

روزی به میرزا جواد آقا عرض کردند که تأثیر صحبت شما چنان است که یکی از تجار در این جلسه حضور داشته بی هوش بر زمین افتاده است!

فرموده بودند: این که چیزی نیست مولایشان امیرالمؤمنین همیشه از خوف خدا چنین حالتی بهش دست می‌داد!

خبر از وفات خود/ خواب‌های متعدد درباره وفات آیت الله ملکی تبریزی

استاد فاطمی نیا: ... اینها حیف است، اینها سینه به سینه است، اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمی‌شود بگوید، هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت، یا تلویزیون. دیگر تمام شد!

... آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم.

شیخ محمد حسین تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان! ایشان مجهول القدر مانده بود...

ایشان می‌فرمود جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می‌گفت، می‌گوید یک دفعه دیدم این دو چشم‌های نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض می‌کنم ـ گفتم: اهل بهار!

تا گفتم اهل بهار، به پُری صورتش اشک ریخت!

سپس گفت: شیخ محمد بهاری (آیت الله شیخ محمد بهاری از شاگردان آخوند ملا حسینقلی همدانی)، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟

بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق می‌شوم ـ این حرفی که می‌زد مثل اینکه پنجشنبه بوده می‌فرمود: پنجشنبه آینده!

یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.

گفتیم: چه خبر است؟

گفت: والله! من این آقا را می‌شناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!

گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می‌کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.

به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.

مهم این است که ایشان  می‌گفت: طلبه‌های دارالشفاء، فیضیه و جاهای  دیگر، ـ ببینید اینها مهم است، قریب به دویست و پنجاه طلبه، قریب به دویست و پنجاه طلبه! - از حوزه علمیه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به همدیگر می‌گفتند: خواب دیدیدم! یک الف این خواب‌ها با هم فرقی نداشت. خیلی حرف است! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!

خلاصه؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می‌کند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت می‌کند!

تاریخ و چگونگی وفات آیت الله ملکی تبریزی

سرانجام خورشید عرفان و مناجات، روز یازدهم ذی‌حجه سال 1343 قمری از دنیا رفت به لقای محبوبش رسید.

چگونگی حضور آن عارف فرهیخته را در ملکوت از زبان فرزانه وارسته، حاج آقا حسین فاطمی آگاه می‌‎‌شویم:

روز پنجشنبه، عید قربان بود. صبح، مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم.

چون وارد شدم خبر دادند که حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شده‎‌اند. چون از کسالت وی اطلاع داشتم بدون هیچ معطلی به خدمتشان رفتم.

ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند اما انتظار بیش از این مقدار بود. چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند. با گفتن هر جمله‎‌ای بهجت بیشتر و آرامش فراوان‌‎‌تری سراغ او می‌‎‌آمد.

پس از اذان، دعای تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند. سپس دو دست را بالا برده تا تکبیرة‌الاحرام بگویند که گویی درهای آسمان برای ورود او گشوده شد لبهایش حرکت کرد و دستها به لرزش افتاد و با آخرین کلام اولین دیدار حاصل شد؛ «الله اکبر»

بچه های مسجد

Professor Cumrun Vafa

A great and lovable scientist

His research is focused on  string theory      F-theory

the nature of quantum gravity and the relation between geometry and quantum field theories

His recent work involves applying these ideas to come up with stringy predictions about what the Large Hadron Collider (LHC) at CERN may potentially discover in the near future


بچه های مسجد

خاطرات شنیدنی از آیت الله بهجت

Ayatollah_Bahjat_آیت_الله_بهجت_abd_allah_bahjat.jpg (3111×1944)

***
بقال‌های نجف
یک وقتی یک کسی جلوی همه، از آیت‌الله بهجت (ره)پرسید: شما طی‌الارض دارید؟
ایشان چقدر ظریف جواب دادند. اگر بگویند نه خوب این دروغ است. دروغ بعضی جاها مجوز دارد، ولی هر جایی مجوز دروغ نیست. بگویند بله، باز یک محذوری پیش می‌آید. با زرنگی فرمودند: آن وقتی که ما نجف بودیم بقال‌های نجف هم طی‌الارض داشتند. 

طبیب باش و برو
نماینده ولی‌فقیه در قفقاز به اصرار از ما خواستند: «به اینجا بیایید و اینجا مدرسه‏ای هست و تدریس بکنید و کارهایی از این قبیل». من نگران بودم چون وارد فضایی می‏شدم که آنجا دیگر قم نیست و فضا به اصطلاح باز است. خیلی میل رفتن نداشتم. از طرفی هم کار دیگری بود که آن هم یک مسئولیت طلبگی و روحانی بود. من مانده بودم بین این دو. خدمت آقای پهلوانی عرض کردم: چه کنم؟ ایشان فرمودند: شما مراجعه به آقای بهجت بکنید و هرچه ایشان فرمودند همان کار را بکنید. 

من هم خدمت آقا رسیدم و عرض کردم که این دو گزینه پیش روی من هست من چه کنم؟ ایشان فرمود: «طبیب باید آنجایی برود که مریض زیاد است؛ شما باکو بروید». من نگران این بودم که اگر به آنجا بروم از مسائل معنوی دور بشوم، ایشان فرمودند: «نخیر آقا ویرانی‏های آنجا را در نظر بگیرید». بعد فرمودند: «خیال می‏کنید که سیر و سلوک به این است که تسبیح هزاردانه دستتان بگیرید و همه‌اش ذکر بگوئید؟ نخیر آقا این نیست، بروید آقا، بروید».

روانی
یک‌بار در یکی از سفرهای مشهد که هنوز اطراف آقا شلوغ نشده بود، خدمت ایشان عرض کردم: آقا ما یک شوهرخواهری داریم که مریض هستند، دعا بفرمایید. فرمودند: «چه مشکلی دارند؟». عرض کردم: روانی است. فرمودند: «همه ما روانی هستیم، اگر روانی نبودیم که گناه نمی‏کردیم».

کرامت کلمات

کرامات آقا در کلمات آقا بود. در سلوک آقا بود. یک‌بار از ایشان دستورالعملی خواستم برای تشرف به محضر حضرت صاحب‌الامر علیه‌السلام. می‏خواستم مکه مشرف بشوم به ایشان عرض کردم: آیا دستورالعملی هست که به محضر آقا تشرف حاصل بشود یا خیر؟ فرمودند: «تا ما چقدر به وجود و حضور حضرت باور داشته باشیم!». اگر ما وجود و حضور آن بزرگوار را باور داشته باشیم، دیدن یا ندیدن چه فرقی می‏کند؟!

رستگار شد آن‌که…
یک کسی آمده و گفته بود: آقا آغاز درس‏هاست و من می‏خواهم شروع کنم برای طلبگی، یک دعایی بفرمائید. آقا فرموده بودند: خُب، حالا می‏خواهی چه کار کنی؟ گفته بود: می‏خواهم صرف و نحو بخوانم. آقا فرمود: بعد می‏خواهی چه کار کنی؟ گفته بود: لمعه. آقا فرموده بودند: بعد می‏خواهی چه کار کنی؟ گفت: مکاسب و رسائل و کفایه. دوباره آقا گفته بودند: بعد می‏خواهی چه کار کنی؟ گفته بود: می‏خواهم درس خارج بروم. دوباره آقا فرموده بودند: بعد می‏خواهی چه کار کنی؟ گفته بود: می‏خواهم مجتهد بشوم. آقا فرموده بودند: «یعنی در قرآن نوشته: «قد افلح من له قوهًْ الاستنباط؟؛ رستگار شد کسی که قوه استنباط دارد» یا فرمود که «قد افلح من تزکی؛ رستگار شد هر که تزکیه نفس دارد»؟!

محبت کودکانه
آقا خیلی به بچه‌ها علاقمند بود. اصلاً بچه‌ای که می‌دید، یک‌جوری می‌خواست با این بچه حرف بزند یا لبخندی می‌زد و با ابروهاش مثلاً یک اشاره‌ای به این بچه می‌کرد. با آن بچه شوخی می‌کرد، مثلاً به بچه می‌گفت: «شما بابای ایشان هستید یا ایشان بابای شماست؟».

مسلمانان چین
یک وقتی از ایشان می‌خواستیم که برای مریضی دعا بکند، می‌گفت: «من برای همه مریض‌ها دعا می‌کنم، من حتی برای مسلمان‌های چین هم دعا می‌کنم».

آیا ما خواب نیستیم؟
یک روز عصر آمدیم درس، عرب دست‌فروشی ـ هیکل و قیافه درشتی هم داشت ـ آمده بود داخل همین مسجد کوچک، خوابیده بود؛ درست روبه‌روی همان‌جایی که آقا می‌نشستند. سر جای خودمان نشستیم که آقا تشریف آوردند، او هنوز خوابیده بود. آقا تشریف آوردند و نشستند. یک خرده صبر کرد، بیدار نشد. یکی از شاگردان حرکتی کرد که او را صدا کند، که مزاحم درس و بحث نشود. آخر وسط مسجد بود و جلب نظر می‌کرد. تا خواست حرکت کند، آقا فرمود: هیس! چیزی نگید. 

این را فرمود:«اولسنا نائمین؟؛ آیا ما خواب نیستیم؟!». ای‌کاش یکی بیاد ما را هم بیدار کند. همین‌طوری نشستند تا او خودش بیدار شد. عذرخواهی کرد و رفت و آقا هم درس را شروع کردند.

خیرالحافظین
یک آقایی که محافظ یکی از مراجع متوفا بود، بعد از آن مرجع آمد کنار آقای بهجت. خیلی هم اصرار داشت که بماند. با آقازادۀ آقا صحبت کردند. ایشان هم با آقا صحبت کرد. آقا گفت: «آن کسی که می‌خواهد از آن محافظ، حفاظت بکند کیست؟». گفت: خدا. آقا گفت: «او از من هم محافظت می‌کند».

نگاه به قرآن 
در همان کتابخانه مسجد که بعد از درس می‌آمد، وضو می‌گرفت، بعد نافله می‌خواند و بعد می‌آمد برای نماز ظهر و عصر، من مکرر دیدم که ایشان قرآن باز می‌کرد و سوره حمد را از روی کتاب می‌خواند. بعد تمام می‌کرد، دوباره می‌خواند. فرض کن ده بیست دقیقه سوره حمد را نگاه می‌کرد. من احساس می‌کردم این از سوره حمد معارف گیرش می‌آید.

کجا نیستی؟!
درمحضر ایشان بودم که قبل از منبر روضه‌خوان خطاب کرد به امام زمان علیه‌السلام و عرض کرد: آقاجان کاش می‌دانستیم کجا تشریف داری. آیت‌الله بهجت نگاهی به من کردند و فرمودند: «یعنی می‌دانیم کجا تشریف ندارند؟». یک بار هم یکی از همراهان آقا گفت: به جمکران که وارد شدیم مداحی در بلندگو می‌گفت: ای‌کاش می‌دانستیم کجا تشریف داری! آقا فرموده بودند: «کجا تشریف ندارند؟».

کربلا نرفته‌ها
آیت‌الله بهجت هر سال وقتی مشرف می‌شد برای مشهد، قبلش به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهرری مشرف می‌شد. حتی دیگران را هم سفارش می‌کرد. حتی یادم هست چند نفر از دوستان خواستند مشرف بشوند کربلا، چند روز در مرز مهران معطل شدند و درست نشد بروند. وقتی برمی‌گشتند، آقای بهجت فرمودند: «به اینها پیغام بدهید قبل از اینکه بیایند قم، بروند زیارت حضرت عبدالعظیم، که ثواب زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام را به اینها بدهند».

ذکر قیمتی
یک سفر که ایشان مشهد تشریف داشتند، خدا توفیقی به ما داد خدمت ایشان مشرف شدیم. به ایشان گفتم: آقا می‌شود یک ذکری به ما بدهید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد. من فکر کردم ایشان یک دعاهای خیلی طویل و طولانی را می‌فرمایند. فرمودند: «در قبال این ذکری که من دارم به شما می‌دهم اگر تمام گنج‌های عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوه‌ها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما می‌دهم برابری نمی‌کند». گفتم: آقا بفرمائید چه ذکری هست که اینقدر با همه جواهرات دنیا برابری نمی‌کند؟ 

ایشان فرمودند: «استغفار، استغفار، استغفار؛ اگر بدانید چه هست این استغفار! چه گنج‌هایی در این ذکر استغفار نهفته هست! باید بیابید که این استغفار چیست». ایشان فرمودند: «زبانتان وقتی به ذکر استغفار باز می‌شود، در حقیقت موانع همه بر طرف می‌شود و حوایجتان هم برآورده می‌شود. اصلاً استغفار صیقل‌دهنده روح است، شما را نزدیک می‌کند به خدا». 

Keyhan

بچه های مسجد

حدیث 25

کسى که با کتاب آرامش یابد ، هیچ آرامشى را از دست نداده است.


حضرت علی علیه اسلام

غررالحکم و دررالکلم /ح8126 

بچه های مسجد

بهجت عارفان

بچه های مسجد

آیت الله بهجت: بر اموال اغنیا تسلط یافتند!


23921117620011815223116713764216171202475739.jpg (1350×900)

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: در عراق، از شهرها که خارج می‌شدیم در میان راه‌ها و روستاهای سر راه در فاصله یکی دو فرسخ مَضیفی(مهمانخانه صلواتی و رایگان) وجود داشت که صاحبان آنها می‌آمدند سر راه زُوار و مسافرین را دعوت می‌کردند و نمی‌گذاشتند از آنجا بگذرند، مگر اینکه یک وعده نهار یا شام از آنها پذیرایی کنند!

هر کدام از بزرگان و رؤسای قبایل عرب به اندازه توان خود، مَضیف (کوچک یا بزرگ) داشت. شخصی می‌گفت: عموی من در «عشار» و «بصره» مَضیف دارد و در سال به حساب وزن متداول در میان آنها، صد طغار برنج در انبار مَضیف جهت پذیرایی از زوار می‌ریزد و اگر مثلاً در سالی هشتاد طغار داشته باشد، بیست طغار آن را قرض می‌کند!

آیا اگر در همه بلاد مسلمانان این‌گونه به فقرا رسیدگی می‌شد، تبلیغات کمونیسم در طرفداری از حقّ فقرا و کارگران، در کشورهای اسلامی و بلاد مسلمانان این‌گونه جا باز می‌کرد؟! آنها به بهانه طرفداری از طبقه فقیر می‌خواستند بر اموال اغنیا تسلط یابند، که چنین شد و تسلط یافتند.

کتاب در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص 67
بچه های مسجد

لکه‌ای غیرمعمول روی خورشید _ عکس روز ناسا از گذر عطارد


این نقطه عجیب روی خورشید در عکس روز ناسا چرا ایجاد شده است؟ این نقطه که به شکل یک دایره است به خاطر نوعی خورشید گرفتگی غیر معمول که در سال ۲۰۰۶ رخ داد، ایجاد شده است.

معمولا ماه باعث خورشید گرفتگی می‌شود، ولی این بار سیاره‌ عطارد بود که خورشید گرفتگی را ایجاد کرد. درست مثل ماه که وقت نزدیکی به لحظه‌ کسوف، هلالش باریک می‌شود، هلال عطارد هم به هنگام نزدیکی به لحظه‌ گذر، باریک و باریک‌تر شده است. در نهایت فاز هلال عطارد صفر شد و مثل لکه‌ای سیاه‌رنگ از جلوی خورشید گذشت. این عکس متعلق به ۱۰ سال پیش است، گذر عطارد بعدی فردا(دوشنبه 20 اردیبهشت) رخ می‌دهد.


منبع : Khabaronline

بچه های مسجد

جوانی که برای نماز شب، رضایت مادرش را جلب می‌کرد

بنازم به جوانی که وقتی مادرش گفت: بگیر بخواب! تا اذان صبح یک ساعت مانده است. آن قدر قربان صدقه مادرش رفت، دست و پایش را بوسید و به هر راهی که ممکن بود رضایت او را جلب کرد تا با بیدار ماندن و نماز شب خواندنش مخالفت نکند.
مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس در یکی از درس‌های اخلاق خود به موضوع «رابطه تهذیب اخلاق با توفیقات الهی» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

*اطاعت از امر والدین به سبک بندگی

بنازم به جوانی که وقتی مادرش گفت: بگیر بخواب! تا اذان صبح یک ساعت مانده است! آن قدر قربان صدقه مادرش رفت، دست و پایش را بوسید و به هر راهی که ممکن بود رضایت او را جلب کرد که با بیدار ماندن و نماز شب خواندنش مخالفت نکند، به مادرش گفت: سلامتی بدن من در اقامه نماز شب است! همان طور که شارع فرمود روزه بگیرید که سلامتی نصیب شما می‌شود، نماز شب هم همین طور است، آیا نمی‌خواهیی بدن من سالم باشد؟! نمی‌خواهی روح من سالم باشد، اجازه بده من نماز بخوانم و الان نخوابم، استاد من گفته است که سلامتی بدن و روح تو منوط به برخاستن برای نمازشب است، همین که جوان، خوابش را پاره می‌کند، پروردگار سلامتی بدن و روح او را تضمین می‌کند، نباید به راحتی از این مسائل گذشت و فوت نماز شب را بی‌اهمیت دانست، داداش من!

من بارها عرض کردم که در کتاب «متد برلیکس» نوشته شده است: کسانی که در خروس‌خوان صبح بلند می‌شوند، اگر آفتی غیرطبیعی نخورند، علی‌القاعده تا 100 سال می‌توانند عمر کنند! پس معلوم می‌شود این دستور شرعی، ریشه دارد و تعبد محض نیست، البته تمام قوانین شارع ریشه دارد و هر چه بیش‌تر بریم، ریشه‌های بیشتری از آن‌ها کشف می‌شود!

*جایگاه محسنین و راه رسیدن به آن

خدا رحمت کند استاد ما را که وقتی به او می‌رسیدیم، می‌گفت: تو که اسمت فلان است، چه کاری در راستای بروز و ظهور نامت کرده‌ای؟! مثلاً تو که محسن یا جواد هستی، چه احسان وجودی درباره خودت کرده‌ای؟! رحمت خدا به کسانی که اسمشان محسن است.

به پیامبر(ص) عرض کرد: ای رسول خدا! این محسن که خدا در قرآن فرموده «رحمت خدا به محسنین نزدیک است» چه کسی است؟ حضرت(ص) فرمود: محسن کسی است که جز حق را نمی‌بیند؛ یعنی تمام عملش مراقبه است و همیشه خود را در حضور و محضر حق می‌داند.

آن کسانی که مدام می‌گویند: برویم استاد پیدا کنیم، باید بیایند در محضر کسی بنشیند که به این مقام رسیده است، رسیدن به این مقام اولاً به این خاطر است انسان همیشه در مقام مراقبه باشد و در ثانی اگر 10 هزار تومان به او بدهند، غذای مشتبه را نمی‌خورد و همیشه از مشتبهات احراز دارد، در مرحله سوم هم باید درصدد این باشد که اعمالش منطبق بر دستورات شرع باشد، به این خاطر است که انسان می‌تواند به این مقام برسد.

*محسن جز حق نمی‌گوید

پیامبر(ص) در ادامه توصیف محسنین فرمودند: فقط مطلب حق را می‌گوید، علت عقب‌افتادگی شما عموماً همین است که مثل گنجشک هر ساعت روی یک شاخه می‌پرید، یک استاد بگیرد و طبق دستور او پیش بروید!

تا که زود است بزن بر/دامن صاحب دلی دست

یعنی تا مثل من نشدید، اول جوانیتان است و هنوز سرمایه برای تجارت دارد، به داد خودتان رسید، اول جوانی، متجر اولیای حق است!

*محسن جز به حق به چیز دیگری گوش نمی‌دهد

محسن نه تنها فقط حق را می‌گوید، بلکه به چیزی غیر از حق، گوش نمی‌دهد! اهل استماع اباطیل نیستند و کاری به این چیزها ندارند، شب یکشنبه دیدم که عده‌ای دارند می‌دوند، گفتم چه شده؟ گفتند: امشب فلان برنامه است!‌ اصلاً این برنامه چیست و چه قیمتی دارد که عمرتان را صرف این چیزها می‌کنید؟ عمر که قابل قیمت‌گذاری نیست! وقتی این برنامه‌ها پخش می‌شود نیز، هم باید دقت کنی، هم باید ساکت باشی و حرف نزنی تا یک صحنه هم از دست نرود! ای بیچاره! از عمر سؤال خواهند کرد که صرف چه کردی داداش جان!


*نسخه دردهای ما در کلام انبیا و اولیاست

درد ما همین چیزها است، بیچارگی‌های عملی، صفات رذیله، عقاید فاسده، نسخه درد هم فرمایش انبیا و اوصیا است! در مقابل اگر انسان به مداوای دردهایش بپردازد و از عمرش درست بهره بگیرد، از قبل می‌فهمد که برنامه فردایش چیست.

وقتی من با بعضی از این اشخاص تماس می‌گیرم که چنین خصوصیتی پیدا کرده‌اند، روحم شاد می‌شود، یکی از آن‌ها به من گفت: به من ابلاغ می‌شود که فردا به نماز جماعت موفق نمی‌شوم، لذا از همان اول شب، قلب من می‌گیرد، ای به قربان این قلب! ببینید این‌ها چه اشخاصی هستند! چقدر راه رفته‌اند و چقدر در مکتب امام صادق ورزش کرده‌اند!

*بر سر خود بزنید که چرا پرواز نمی‌کنید

شما باید بر سر خودتان بزنید که چرا پرواز نمی‌کنید! دیگران این قدر پریده‌اند و از برنامه فردایشان خبر دارند، ولی شما پرواز نکرده‌اید و بالا نرفته‌اید، تازه دیگران غصه‌شان این است که چرا به آن‌ها گفته نمی‌شود که موانعشان چیست و می‌گویند: حالا که به ما خبر می‌دهند فردا توفیق نماز شب یا جماعت ظهر را نداریم، چرا دلیلش را نمی‌گویند؟! ای کاش موانع را هم به ما بگویند! البته این درخواست برای درجه بالاتر است و اول باید برنامه فردا ابلاغ شود، بعد نوبت دلیل و علل وقایع است.

منبع:FarsNews
بچه های مسجد

حدیث 25


کلام علی(ع)


اندیشیدن به خوبى ها آدمى را به انجام دادن آنها بر مى انگیزد .(غررالحکم و درر الکلم/ص56)
بچه های مسجد

Rosetta Probe


 

Rosetta will allow scientists to look back 4600 million years to an epoch when no planets existed 

and only a vast swarm of asteroids and comets surrounded the Sun


ESA's Rosetta spacecraft

 will unlock the mysteries of the oldest building blocks of our Solar System – the comets

What are the mission’s objectives

Rosetta's prime objective is to help understand the origin and evolution of the Solar System. The comet’s composition reflects the composition of the pre-solar nebula out of which the Sun and the planets of the Solar System formed, more than 4.6 billion years ago



What makes the Rosetta mission so special?
Rosetta will be undertaking several ‘firsts’ in space exploration. It will be the first mission to orbit and land on a comet. That makes Rosetta one of the most complex and ambitious missions ever undertaken. Scientists had to plan in advance, in the greatest possible detail, a ten year trip through the Solar System. Approaching, orbiting, and landing on a comet require delicate and spectacular manoeuvres. The comet, 67P/Churyumov-Gerasimenko, is a relatively small object, about 4 kilometres in diameter, moving at a speed as great as 135,000 kilometres per hour. We know very little about its actual surface properties – only when we get there will we be able to explore the surface in such detail that we can choose a safe landing scenario. Rosetta is very special because of the unique science it will perform. No other previous mission has had Rosetta’s potential to look back to the infant Solar System and investigate the role comets may have played in the beginnings of life on EartWhat makes the Rosetta mission so special?

Rosetta will be undertaking several ‘firsts’ in space exploration. It will be the first mission to orbit and land on a comet. That makes Rosetta one of the most complex and ambitious missions ever undertaken. Scientists had to plan in advance, in the greatest possible detail, a ten year trip through the Solar System. Approaching, orbiting, and landing on a comet require delicate and spectacular manoeuvres. The comet, 67P/Churyumov-Gerasimenko, is a relatively small object, about 4 kilometres in diameter, moving at a speed as great as 135,000 kilometres per hour. We know very little about its actual surface properties – only when we get there will we be able to explore the surface in such detail that we can choose a safe landing scenario. Rosetta is very special because of the unique science it will perform. No other previous mission has had Rosetta’s potential to look back to the infant Solar System and investigate the role comets may have played in the beginnings of life on Earth


بچه های مسجد